برکه بی حضور سبزت کویره

من وبلاگ قبلیمو میخواااااااااااااااااااااااااااااام

برکه بی حضور سبزت کویره

من وبلاگ قبلیمو میخواااااااااااااااااااااااااااااام

خیلی عصبانی هستـــــــــــــــــــــــــــــــــم

سلام دوستای گلم خیلی عصبانیم .

۱. واسه اینکه این بلاگ سکای مسخره وبلاگ منوووووووووووووووووووووو این ریختی کرده دارم دیونه میشم من اون عکس پیش زمینم رو میخوام من اون پروانه رو میخوام من اون وبلاگ خودمو میخواممممممممممممممممممم

۲. دارم دیونه میشم این همه لینک داشتم همش رفتهههههههههههههههههههههههه . تورو خدا دوباره میخوام لینکتونو بذارم چیکار کنم من از این وبلاگ جدید متنفرررررررررررررررررررم

۳. اومدم اون متن قدیمیم رو که زرد بود و غیر قابل خوندن رنگش رو عوض کنم یهو اومد اول وبلاگ بابا این چه وضعشه من طلاق میخوام از اینجااااااااااااااااااا

۴. کفرم به حدی در اومده که دیگه نمیخوام بیام اینجا

 

عصبانیمممممممممممممممممممممم شدید

تعبیر عشق

کاش میشد از عشق به خوبی گفت

 کاش میشد از عشق ناله نکرد

کاش میشد که عشق حقیقت داشت‌
 
لیلی حقیقت داشت مجنون واقعی بود
 
کاش میشد عشق تعبیر رسیدن و خوشبخت زیستن بود

تعبیر من از عشق میدونی چیه؟ پس خوب گوش کن :

عشق یعنی یک لحظه فرو ریختن دل در تلاقی دو نگاه

عشق یعنی اوج خواستن؛ یعنی نرسیدن

یعنی حسرت کشیدن؛ یعنی مرداب سادگی

یعنی دل زدن به دریا و رفتن به اعماقش تا انتهای غرق شدن

کاش میشد با غرق شدن عشق بمیره اما !!!!!

عشق اسیرت میکنه و تو رو می کشونه؛ می کشونه؛

می کشونه تا جائی که دیگه نفسی در سینه ات نباشه

تو رو میبره تا انتهای مرداب انتظار و اونجا

 انقدر نگهت میداره تا به مرگ راضی بشی

میخوام که واسه همیشه تهه مرداب عشق بمونم و بمیرم

بمیرم اما دوباره عاشق نشم

دیگه خسسسسسسسسته شدم

من اسیرش شدم بی اونکه بدونم اسارتش پایان ناپذیره

بی اونکه بدونم مرگ هم پایان عشق نیست

تنها درد عشق  رو از عاشق بودن چشیدم

دردی کشیدم که از تو میسوزونه؛ خاکستر میکنه اما بازم باقیه

خدایا عشق؛ عشق این عجب حسی بود که تو دلم پروراندی

رحم کن به من رححححححححم کن

 گریه کنم یا نکنم آخره ماجرا رسید

گریه کنم یا نکنم قصه به انتها رسید

موندنی


موندنی نیستی میدونم ، با منی اما همیشگی نیستی میدونم

گفتی دل نبندم به دلت ، آره گفتی مال من نیستی میدونم

 

نفهمیدم چی شد چه جوری شد دلم دیگه مال خودم نبود

نمیدونم چرا ؟! چطوری بگم خواستنت دست خودم نبود

 

همیشه از اولش نگران آخرش بودم ، از نبودنت میترسیدم آره

حالا نگرانم کی آخرش میشه بری ،هنوزم از نبودنت میترسم آره

 

دلم تنگ میشه برات ، هر چی بهت زل میزنم سیر نمیشم

بوی عطرت مستم میکنه ، هر چی بوت میکنم سیر نمیشم

 

من بی تو با یه دل خالی ،با یه عشق خیالی چه کنم؟

من بی برق چشات ، بدون بوسه داغ لبات چه کنم؟

 

نمی خوام آه و اشکم بدرغه راهت بشه نه نمیخوام

نمی خوام غم به دلت بشینه همسفرت بشه نه نمیخوام

 

دلمو به تو سپردم ، دل بی عشق و میخوامش چه کنم ؟!!

روحم شدی ،اخه تو بگو جسم بی روح و میخوامش چه کنم؟!!

 

آخ چی بگم از این دل پاره پاره دیگه برگ نداره

چی بگم تو برگ های پاره پارش دیگه رنگ نداره

 

برو تو خوشبخت باشی خدا به همرات

برو اما بدون تنها نیستی منم همیشه همرات