گفتی دل نبندم به دلت ، آره گفتی مال من نیستی میدونم
نفهمیدم چی شد چه جوری شد دلم دیگه مال خودم نبود
نمیدونم چرا ؟! چطوری بگم خواستنت دست خودم نبود
همیشه از اولش نگران آخرش بودم ، از نبودنت میترسیدم آره
حالا نگرانم کی آخرش میشه بری ،هنوزم از نبودنت میترسم آره
دلم تنگ میشه برات ، هر چی بهت زل میزنم سیر نمیشم
بوی عطرت مستم میکنه ، هر چی بوت میکنم سیر نمیشم
من بی تو با یه دل خالی ،با یه عشق خیالی چه کنم؟
من بی برق چشات ، بدون بوسه داغ لبات چه کنم؟
نمی خوام آه و اشکم بدرغه راهت بشه نه نمیخوام
نمی خوام غم به دلت بشینه همسفرت بشه نه نمیخوام
دلمو به تو سپردم ، دل بی عشق و میخوامش چه کنم ؟!!
روحم شدی ،اخه تو بگو جسم بی روح و میخوامش چه کنم؟!!
آخ چی بگم از این دل پاره پاره دیگه برگ نداره
چی بگم تو برگ های پاره پارش دیگه رنگ نداره
برو تو خوشبخت باشی خدا به همرات
برو اما بدون تنها نیستی منم همیشه همرات
ای ول شبنم جان خیلی قشنگ شده ..... مخصوصا نوشته هات .............
سلااااامممم...خوبی شبنم جونم؟؟تولدتم مبارک..خیلی بدی که به من زودتر نگفتی...قهرم باهات..همیشه گفتم که کاشکی مخ تو رو داشتم شعر می گفتم..ولی افسوس می بینی که ندارم!!!
سلام...تولدت مبارک...من هم از خالی شدن از عشق می ترسم ، چون دیگه چیزی نمی مونه توی وجودم...خالیه خالی میشم....تاریک و سرد....اما .... اما فکر نمی کنم به این شدت هم باشه که تصور می کنم...خدا بزرگه
سلام ابجی شبنم خوبی ؟
واقعا میگم مطالب وبلاگت یکی از یکی قشنگ تره
سکوت اپ شد سر بزنی خوشحال میشم
سلام شبنم جان...شعرت ....بیا بلاگم و آخرین نوشته منو بخون .. در ضمن ای دی من حک شده به این آی دی که گذاشتم پی ام بده
اسم اشتباه شد
سلام امیدوارم که دماغت چاف باشه
وبت فشنگه بای بای
سلام
بازم دلتنگ شدی انقدر دلتنگی نکن خوب نیست برات
سلامی به گرمای وجود هر قلب تپنده که میتوان تلاطم حرکت واژه عشق رو در آن حس کرد . نازنین عزیزم شبنی جونم به 2 دلیل این مطالب رو مینویسم : به یاد 4/8/.... ساعت 10 صبح که وجود تو نازنین با ترنم قطرات شبنم صبحگاهی احساس شد . دوم بخاطر دل نوشته های قشنگت . عزیز به این 2 دلیل با چشای بارونی سراغ اون دفتر لعـنتی رفتم و یه دونه از شعـرای قشنگش رو به تو هـدیه میکنم.
خیال نکن همیشه دلم برات می میره ................ یه روزی بر میگردی که خیلی دیره
یه روز میای سراغم که خیلی وقته رفتم........... هزار و هزار بهونه از اون نگات گرفتم
یه وقـتی بر میگردی که فایده ای نداره ............. هرچی سرم اوردی دنیا سرت می اره
دنیا که این جوری نمی مونه هـمیشه ................ یه روز می ای میگم نمیخوام و نمیشه
این روزا رو یادت باشه نگی نگفتی ................ اون روزا دیر نیست که به یاد من نیفتی
شبنم جونم همیشه همه جا گفتم لیاقتت به خاطر پاکی و صداقتت عزیزم
سلام خانمی .خیلی وقت بود ازت خبری نداشتم خوشحال شدم .نوشته هاتم که نگو کم کمک داری یه پا شاعر میشی
وقت کردی یه سر به ما هم بزن .البته اگه هنوز فراموشم نکردی.
سلام
دفعه اولمه اومدم پس زودی تحویلم بگیر
دلم برات تنگ شده بود
با سلام
منتظر حضور گرمتان هستیم
دستمان برای دوستی با شما و دوستان عزیزتان همیشه به سویتان دراز است
سلام به بعضیا به عزیزی که تو یه دوران سخت همدم من بود.خوبی شبنم جان ؟من یه دنیا معذرت بهت بدهکارم.ولی باور کن که من بی معرفت نیستم.چون الان ۶-۷ ماه که من وقت هیچ کاریرو ندارم چه برسه که بیام نت.ولی باور کن که همیشه به یادتم.وبلاگمم که فعلا تعطیله.حتما از خودت بهم خبر بده ولی نه توی وبم بلکه توی ایدیم.هنوز سر کار میری؟.من که زندگیم کلا تغییر کرده .خیلی حرفا دارم واست.اگه ادیتو عوض کردی حتما بهم بده...منتظرم..فعلا بای عزیز..//تا بعد....
راستی بابت ژیشرفت وبت بهت تبریک میگم..حتما اگه کمکی خواستی بهم بگو..
شاد باش ای روح خوش پرواز ما...کو طبیب جمله علتهای ما
روح ما بیمار تر از جسم شد ...داروی روحی بما بس طرفه شد
سلام
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم.
,همان یک لحظه ی اول,که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان,
جهان را با این همه زیبایی و زشتی,
بروی یکدگر,ویرانه میکردم.
سلام عزیز
چه عجب؟
چرا اینقدر دیر اومدی؟
مثل همیشه زیبا بود......شاد باشی شبنم جون
خیلی زیبا بود دوست من ...ممنون میشم به منم سری بزنی ...راستی عیدفطر بر شما مبارک باشه عزیز ...
سلام عزیزمی ..تولدت مبارک عیدت مبارک ....خیلی ماهی ...موفق میشی شک ندارم
سلام و خسته نباشيد خدمت دوست عزيز
طاعات و عباداتت هم قبول حق
وبلاگت روز به روز زیباتر و جذابتر میشه و من نهایت استفاده رو از مطالب و نوشته هات میبرم.
شرمنده که دیر به دیر سر می زنم. گرفتاریها مهلت نمی ده.
اگر وقت کردی به کلبه درويشی ما هم يه سر بزن.
خوشحال ميشم نظرتو راجع به مطلب آخر وبلاگ حقير بدونم.
موفق و مويد باشيم