تقدیم به جاودانه دوست داشتنی
من در آب خروشان رودخانه رها شدم
انتهای رودخانه آبشار است
دست به سنگی گرفتم ؛ دلم را آب برد
رود خروشان است ؛ من بی دل کجا مانده ام؟!!!!!!!!
دست رها کرده با آرزوی پیوند با دل به سوی پرتگاه میروم
چه شیرین است رسیدن
چه شیرین است غرق شدن در آبشار رسیدن به دل
خيلی قشنگ بود اميدوارم که به دلت برسی
زیبا بود.کمی غم انگیز.........
هر چی فکر کردم بلکه جملات زیبایی رو بتونم ترکیب کنم و بنویسم عاجزم، حداقل امشب عاجزم! پس به همین بسنده میکنم:
شاید با سفری دیگر در دنیا، پروازی دیگر در آسمان و یا شنایی دیگر در اقیانوسها، همسفرتان گردم.
بازم سوزناک بود که ...
منتظر اشعار جدید میمانم
همنچنان ادامه بده شبنم خانمی
از اینکه به من سر زدی ممنونم . وبلاگ من در حال راه اندازیه . اون متنها هم امتحانی بود . تا یکی دو روز دیگه آماده میشه . بازم به من سر بزن . وبلاگ قشنگی داری
سلام . واقعا از وب لاگت خوشم اومد ٬شعراتم مثل خودت عالی هستن.
منتظرم تا شعرای بعدیتو بخونم.
راستی از اینکه به من سر زدی خجالتمون دادی.
شنیده ای آوای سکوت را؟
صدای عشق را می گویم، صدای وجود را
وقتی در کوره راههای زندگی با چراغی که سوسو می زند چشمهایت را می بندی
می شنوی این صدای زیبا را و من به تو می گویم
سلام، سلام و باز هم سلام/از اینکه به وبلاگ من سرزدید ممنون!
عشق حس یک شاتوت است که به شوق کامی با تن خون آلود سینه عریان کرده است.
موفقیت روزافزونت را از الهه ی عشق خواستارم