رویای تو


یادم میآد اون زمونا به شوق دیدنت چشمامو باز میکردم--اما حالا به امید دیدنت تو رویاهام چشمامو میبندم--خیلی برام سخته تجسم کردنت--راستش چهرت دیگه داره یادم میره--میدونی چیه؟! تو رویاهام خیلی مهربونتری--عشقت واقعیه--تو نگاهت میتونم خودمو ببینم--حیف که صبح میشه و از خواب میپرم--اونوقت آهی از روی حسرت ، از روی دل تنگی و دل شکستگی می کشم--نمیدونم تا کی میتونم به دیدنت تو خیالم دل خوش کنم--آخه میدونی از وقتی که رفتنت برام یه کابوس شد--از وقتی که دیدنت غدقن شد--رویاهام شد قراره دیدارم با تو--حالا دیگه روزهام کابوسه و شبهام امید رهائی از کابوس—دیگه هرگز باز نشدن چشمام آرزو شده برام—دیگه تو رویام داشتنت واسه همیشه آرزو شده برام—دیشب چه خوش تیپ شده بودی عزیزم—خیلی خواستنی شده بودی—اما تو نگاهت یه غمی دیدم—نکنه بازم میخوای رهام کنی؟--نکنه رویاهامو ازم جدا کنی؟--شبهامو دیگه کابوس نکن—دیشب خیلی مهربون بودی—دستهامو محکم گرفته بودی—تو چشمام زل زده بودی—چونت میلرزید هر چی ازت پرسیدم چی شده عشق من ؟ جواب ندادی—دلم برات تنگ شده—همش خدا خدا میکنم زودتر شب بشه تا باز ببینمت—نکنه یه وقت نیای؟!!!!!!!!!—امشب میخوام ببرمت لبه ساحل—یادته؟!!!!!!!!!!!!!!!!!اون زمونا که تو روزهام رویای قشنگت رو داشتم و تو شبهام کابوس نداشتنتو—یه بار منو بردی لبه ساحل—برام یه قلب رو شنها کشیدی—اسم منو تنها توش نوشتی—یادته ازت پرسیدم پس چرا اسم خودتو ننوشتی—جوابتو خیلی دوست دارم—بهم گفتی آخه این قلبه منه تو هم توشی—اما اون موقع ازت نپرسیدم چرا؟ چرا قلبت رو روی شنها کشیدی—
آخه همون موقع موج دریا قلبتو با اسم من برداشتو برد..............